پایگاه تخصصی علم صرف (Arabic Morphology)

آشنایی با علم صرف، منابع، مقالات، پژوهشها، نرم افزارها و پایان نامه های صرفی

پایگاه تخصصی علم صرف (Arabic Morphology)

آشنایی با علم صرف، منابع، مقالات، پژوهشها، نرم افزارها و پایان نامه های صرفی

پایگاه تخصصی علم صرف (Arabic Morphology)
«اللهم عجّل لولیّک الفرج و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه»
چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ق.ظ

تاریخ صرف و نحو

راویان و اهل علم را راى بر آن است که واضع و بانى علم نحو و اصول، این دانش شریف، على‏بن ابى‏طالب‏علیه‏السلام است. آن حضرت اصول این علم را به یکى از اصحابش به نام ابوالاسود دئلى ظالم بن عمرو یکى از بزرگان تابعین القا نمود و او با راهنماییها و ارشادهاى حضرت‏علیه‏السلام بر این دانش بیفزود.

این دانش را بدان جهت نحو نامیده‏اند که چون امام‏علیه‏السلام هنگام القاى اصول آن بر الاسود به وى گفت: «انح هذا النحو واضف الیه ما وقع الیک‏». یا به روایت ابن انبارى هنگامى که ابوالاسود اصول اولیه را جمع‏آورى نمود و خدمت آن حضرت عرضه کرد حضرت به وى فرمود: «نعم ما نحوت او ما احسن هذا النحو الذى نحوت‏».

ولى این امکان نیز وجود دارد که گفته حضرت تمامى سخنان فوق‏الذکر باشد. ابن انبارى و ابوجعفر رستم طبرى در مورد علت نامگذارى این دانش به «نحو» معتقدند که چون حضرت‏علیه‏السلام شمه‏اى از این دانش را در اختیار ابوالاسود نهاد. ابوالاسود از وى اجازه خواست که به مانند آنچه که على‏علیه‏السلام ساخته، بسازد از این رو این دانش نحو نامگذارى شد که البته طبق نظر طبرى و ابن انبارى باید معناى کلمه نحو را «مانند» و «مثال‏» در نظر بگیریم. عبارت این دو عالم چنین است: «انما سمى النحو نحوا لان اباالاسود الدئلى قال لعلى‏علیه‏السلام و قد القى الیه شیئا من النحو قال ابوالاسود فاستاذنته ان اصنع نحو ما صنع فسمى ذلک نحوا». (1)

عالم و فیلسوف بزرگ جهان اسلام ابن ابى‏الحدید معتزلى در ابتداى اثر جاودانه خود «شرح نهج‏البلاغه‏» آورده است: «از جمله دانشها دانش نحو است و تمامى مردم مى‏دانند که حضرت على‏علیه‏السلام اولین کسى است که این علم را پى‏ریزى نمود و جوامع و اصول آن را به ابوالاسود القا نمود از جمله این که: کلام بر سه قسم است اسم، فعل و حرف و از جمله تقسیم کلمه به معرفه و نکره و تقسیم وجوه اعرابى به رفع و جر و جزم و جر، و این خود از زمره معجزات است که به یک انسان هدیه مى‏گردد زیرا نیروى استدلال بشر نمى‏تواند بدین پایه از استنباط دست‏یازد». (2) و این قوه استدلالى شبیه به معجزه که ابن ابى‏الحدید بدان اشاره کرده همان است که حضرت در کلام جاودانه خود از آن بصورت «ینحدر عنى السیل ولایرقى الى الطیر» (3) تعبیر و یاد کرده است.

عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینورى در کتاب الشعر والشعراء مى‏گوید: «ابوالاسود ظالم بن عمرو را باید در ردیف نحویون آورد زیرا که وى اولین کسى است‏بعد از امام‏علیه‏السلام، که در زمینه دانش نحو کتاب نگاشته‏». (4) و ابن حجر در الاصابه مى‏افزاید: «ابوعلى قالى از زبان ابواسحق زجاج و او از ابوالعباس مبرد نقل کرده که واضع اول دانش نحو و همچنین اولین کسى که اقدام به نقطه‏گذارى قرآن نموده ابوالاسود دئلى است و وقتى از ابوالاسود سؤال شد که راهنماى وى در این امر چه کسى بوده پاسخ داده که این امر را از على‏بن ابیطالب اخد نموده‏ام‏». (5) ابن انبارى در نزهة الالباء از قول ابوعبیده معمربن مثنى آورده که ابوالاسود نحو را از على‏بن ابیطالب آموخته است‏».

علت نامگذارى این دانش به نحو
ابن انبارى در ابتداى اثر خود نزهة الالباء آورده است:

واضع اول این دانش على‏بن ابیطالب‏علیه‏السلام است و ابوالاسود این دانش را از محضر وى کسب کرده و علت نامگذارى آن به نحو مطابق آنچه که ابوالاسود روایت مى‏کند چنین است که روزى ابوالاسود به حضور امام رسیده و متوجه مکتوبى در دست وى شده و مى‏پرسد که این چیست؟ امام در پاسخ مى‏گوید: من در زمینه کلام عرب تامل نموده و متوجه شدم که در اثر همنشینى با حمراء یعنى عجمها به فساد و خطا کشیده شده لذا بر آن شدم که قوانینى وضع نمایم که مردم بتوانند براى درست‏سخن گفتن بدان مراجعه کرده و از آن به عنوان یک مرجع قابل اعتماد استفاده کنند سپس آن مکتوب را به من داد که در آن چنین نگاشته شده بود: «کلام بطور کلى به سه دسته اسم و فعل و حرف تقسیم مى‏گردد. اسم آن است که از مسماى خود خبر دهد و فعل آن است که از حرکت مسمى خبر دهد و حرف آن است که افاده معنى نکند. و به من گفت‏به مانند این روش قوانینى را تدوین نمایم و اضافه فرمود که بدان که اسم به سه دسته تقسیم مى‏گردد مضمر، اسم ظاهر، و اسمى که نه ظاهرى است و نه بصورت مضمر، که البته منظور ایشان از اسمى که نه ظاهر باشد و نه مضمر اسم مبهم مى‏باشد. ابوالاسود مى‏گوید بعد از آن من باب عطف و صفت را وضع کردم و بعد از آن باب تعجب و استفهام را، تا این که به باب حروف مشبهة بالفعل (ان واخواتها) رسیدم اما در ردیف این حروف «لکن‏» را ذکر ننمودم و وقتى آن را به حضرت علیه‏السلام عرضه نمودم ایشان امر فرمودند که لکن را نیز در ردیف آنها قرار دهم واین چنین بود که هر گاه بابى از ابواب نحو را تدوین مى‏نمودم آن را به ایشان عرضه مى‏کردم تا این کار کامل و عارى از نقص گردید آن گاه حضرت فرمودند «ما احسن النحو الذى قد نحوت‏» یعنى چه نیکو روشى است روشى که تو در پیش گرفتى و بدین‏سان این دانش «نحو» نامگذارى شد. (6)

رد یک نظریه
علاوه برآنچه راجع به انتساب علم نحو به امام على‏علیه‏السلام گفته شد، ابن ندیم نیز در الفهرست از قول محمدبن اسحق آورده که دانش نحو از ابوالاسود گرفته شده و او نیز آن را از على‏بن ابیطالب‏علیه‏السلام اخذ نموده است اما در این بین عده‏اى را راى بر آن است که واضع این دانش نصربن عاصم دئلى و یا لیثى است و نیز از قول ابى عبدالله بن مقله از ثعلب چنین روایت گشته که ابن لهیعه از نصربن عاصم آورده که واضع اول این علم عبدالله بن هرمز است. ابن انبارى نیز در نزهة الالباء مى‏گوید: «عده‏اى را راى بر آن است که نصربن عاصم واضع دانش نحو است اما این گفته صحیح نیست چرا که عبدالرحمن این دانش را از ابوالاسود گرفته و بنابر روایتى دیگر از میمون الاقرن‏». (7)

اما از آنجا که تمامى روایات وضع علم نحو را به امام نسبت داده‏اند راى صحیح همان است که گفته شد و همچنین از ابوالاسود روایت‏شده که در پاسخ به این سؤال که این دانش را از چه کسى اخذ نموده‏اى اذعان داشته که حدود و قوانین اولیه آن را از على‏بن ابى‏طالب‏علیه‏السلام اخذ نموده و افرادى که نحو را از ابوالاسود اخذ نموده‏اند، عنسبة الفیل و میمون الاقرن و نصربن عاصم و عبدالرحمن هرمز و یحیى بن یعمر بوده‏اند. ابن ندیم گفته که به اعتقاد برخى از دانشمندان نصربن عاصم نحو را از ابوالاسود گرفته و سیوطى در بغیة الوعاة از یاقوت آورده که نصربن عاصم در زمینه قرآن و نحو به ابوالاسود استناد مى‏کرد و از قول وى نقل مى‏نموده است. (8)

در خطبه شرح الکتاب اثر سیبویه از قول ابن انبارى چنین نقل شده که قراءت آیه شریفه «ان الله برى من المشرکین ورسوله‏» در عصر پیامبر واقع شده و به همین علت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله به على‏علیه‏السلام دستور فرمودند که قوانین علم نحو را پایه‏ریزى فرماید و امام هم قوانین اولیه این دانش را به ابوالاسود تعلیم داد و در خلال آن عوامل و روابط و حرکات اعرابى و بنائى را به وى آموخت. ابوالاسود نیز مجموعه قوانین نحو را تالیف نمود و هر گاه که اشکالى بر سر راه وى قرار مى‏گرفت‏به امیرالمؤمنین مراجعه مى‏نمود و امام وى را راهنمایى مى‏فرمود تا جایى که حضرت کار وى را تایید کرد و عبارت «نعم ما نحوت‏» را به وى فرمود و به همین دلیل به جهت تفائل به لفظ على‏علیه‏السلام این علم نحو خوانده شد. اما این روایت نمى‏تواند صحیح باشد زیرا زبان در زمان پیامبر حالت‏بکر خود را حفظ کرده و از اشتباه و لحن مصون بوده اما در زمان خلافت‏حضرت على‏علیه‏السلام به این دلیل که غیر عربها بویژه فارسها با اعراب همنشین شده بودند اشتباه و لحن در زبان رسوخ کرد و انگیزه‏اى قوى جهت پایه‏ریزى دانش نحو ایجاد کرد.

ابن ندیم در اثر ارزشمند خود «الفهرست‏» در مورد پیدایش دانش نحو چنین مى‏گوید: «من نسخه‏اى از قوانین اولیه نحو در چهار برگ که از نوع ورق چینى بود مشاهده کرده‏ام که دلالت‏بر این دارد که نحو از ابوالاسود گرفته شده که موضوعات مندرج در آن پیرامون فاعل و مفعول بود که از قول ابوالاسود نگاشته شده که به خط یحیى بن یعمر بوده و زیر آن به خط عتیق آورده شده که این خط علان نحوى است و زیر آن نیز خط نضربن شمیل قرار داشت.» (10)

جدول زیر نیز که اشاره به طبقات نحویون دارد ثابت مى‏کند که عبدالرحمن بن هرمز نحو را از ابوالاسود گرفته است:

طبقه اول ابوالاسود دئلى (69م) عبدالرحمن بن هرمز (م‏117)

طبقه دوم عنبسة الفیل (م ؟) یحیى بن یعمر عدوانى (م‏129) نصربن عاصم لیثى (م‏89) میمون القرن (م؟)

طبقه سوم ابن ابى عقرب (م؟) عبدالله بن ابى اسحق حضرمى (م‏117)

طبقه چهارم ابوعمربن العلاء (م‏153) عیسى بن عمر ثقفى (م‏139) بکربن حبیب (م؟)

طبقه پنجم یونس بن حبیب (م؟) خلیل بن احمد فراهیدى (م 175)

طبقه ششم نصربن شمیل (م؟) سیبویه (م 180 یا183)

علم صرف و اشتقاق
سید محسن امین در اعیان الشیعه جلد اول مى‏گوید که واضع اول علم صرف معاذبن مسلم بن ابى ساره هراء کوفى عموى محمدبن ابوساره رواسى و یا بنابر روایتى پسر عموى وى است. وى استاد کسانى است که سیوطى نیز در جلد دوم المزهر و در بغیة الوعاة اذعان داشته که واضع علم صرف معاذبن مسلم است که از پیشوایان نحو مى‏باشد. وى بعد از تعمق در علم نحو علم تصریف را ابداع کرد اما گروهى از نحویون این دانش را انکار کردند. سپس مى‏افزاید که از همین امر آشکار مى‏شود که واضع اول این دانش معاذبن مسلم است.

سیوطى در اوایل مى‏گوید: «واضع اول علم صرف معاذبن مسلم است و لیکن وى در تصریف کتاب مستقلى را تدوین ننمود و در واقع این دانش با دانش نحو آمیخته بود و اولین مؤلف علم صرف مازنى بوده‏». (11) نجاشى نیز در رجال خود معاذ را در ردیف مؤلفان شیعه آورده و همچنین سیوطى در اوایل مى‏افزاید که: «اولین کسى که علم صرف را به صورت دانش مستقل از نحو مطرح و حدود آن را به جهان عرضه کرد و بابهاى مستقل آن را معین کرد ابوعثمان مازنى است‏». (12) همچنین در تقسیم العلوم و کشف الظنون اثر حاجى خلیفه آمده که اولین فردى که علم صرف را تدوین نموده ابوعثمان مازنى است و قبل از آن این دانش مندرج در نحو مى‏بوده و ابن ندیم نیز در ردیف تالیفات مازنى به یک اثر در تصریف اشاره مى‏کند.

صرف و نحو در بصره و کوفه
در صرف و نحو دو مکتب عمده وجود دارد یکى مکتب بصره و دیگرى مکتب کوفه، و از ابتداى کار این دو مکتب اختلافات زیادى بین بزرگان آنها به وجود آمد. امام سید محسن امین در اعیان الشیعه جلد اول مى‏گوید که با نیان اول علم نحو در بصره و کوفه علماى شیعه بوده‏اند که این دانش را در این دو سرزمین بسط و نشر داده‏اند.

الف - بصره

معروفترین چهره نحو بصره که به عنوان پیشواى این دانش در آن دیار مطرح است‏خلیل‏بن احمد فراهیدى مؤلف کتاب بى‏همتاى العین است. وى استاد سیبویه در نحو است و کسى است که این دانش را تهذیب کرد و آن را گسترش داد و به بیان علل آن پرداخت. سیبویه علم نحو را از وى آموخت و در تدوین کتاب جاودانه خویش از نظریات خلیل بسیار بهره جست. ابن ندیم معتقد است که سیبویه نحو را از خلیل گرفته و شاگردى او در محضر خلیل کمک بسیار بزرگى در تدوین الکتاب بوده است. کتابى که هیچ کس قبل از او و حتى بعد از او مانند آن را نتوانست‏خلق کند. ابن انبارى مى‏گوید که خلیل بزرگ اهل ادب و قطب اعظم در دانش نحو و تقوا است. وى کسى است که در تصحیح قیاس و استخراج مسائل نحوى گوى سبقت از همگان ربوده و در تحلیل علم نحو از قدرتى خارق‏العاده برخوردار بوده. سیبویه نیز نحو را از وى فراگرفته و در محضر وى شاگردى کرده است وى بیشتر نقل قولها را در الکتاب از زبان خلیل آورده است، خلیل اولین کسى است که فرهنگ لغت نگاشته و اشعار عرب را جمع‏آورى کرده است. ابن خلکان در وفیات الاعیان آورده که «خلیل امام و پیشواى علم لغت و نحو است وى بانى دانشى است که از زمان خلقت تا به امروز هیچ کس را یاراى خلق آن نبوده.» (13) بالاخره سیوطى در اوایل تصریح کرده که ضابط اول علم لغت‏خلیل بن احمد فراهیدى است.

ب - کوفه

پیشواى نحو و لغت در مکتب کوفه کسائى ابوالحسن على بن حمزه است که آگاهترین مردم آن دیار در این دانش بوده است و در زمینه غریب یگانه روزگار خویش سیوطى در بغیة‏الوعاة چنین آورده: «ابن اعرابى مى‏گوید که کسائى دانشمندترین مردم در نحو است‏». (14) خطیب را راى بر آن است که کسائى در سنین بالاى عمر خویش نحو را فرا گرفت و داستان آن چنین بود که وى وارد بر گروهى شد و خواست که شدت خستگى خود را ابراز دارد و گفت «عییت‏» آن قوم به وى گفتند که بیا و با ما همنشینى کن که در کلام و سخن اشتباه و لحن (خطاى نحوى) نداشته باشى اگر قصد دارى که انقطاع حیله را بیان کنى باید بگویى «عییت‏» اما اگر قصد ابراز خستگى دارى بگو «اعییت‏» و همین امر باعث‏شد که وى فورا به نزد معاذالهراء بیاید و علم نحو را از وى فرا گیرد وچون از محضر معاذ استفاده وافر جست رحل اقامت‏به بصره افکند و به شاگردى خلیل رفته و به حلقه درس وى پیوست. آنگاه از خلیل پرسید که این دانش را چگونه و از کجا فراگرفتى؟ خلیل نیز به وى پاسخ داد که دانش خود را از ساکنان بادیه‏نشین حجاز و نجد و تهامه فراگرفته لذا به بادیه‏نشینان پیوست و از زبان آنها بهره‏ها جست تا جایى که آورده‏اند که وى در نوشتن مطالب نحوى پانزده قنینه مرکب را مصرف نمود که البته این مقدار مکتوبات اوست و جداى از محفوظات وى است. سپس به بصره مراجعت کرد و متوجه شد که خلیل بن احمد دارفانى را وداع نموده و یونس بن حبیب جانشین وى شده است. آن گاه مسائل نحوى عدیده‏اى بین این دو عالم درگرفت و نهایت امر یونس به اعلم بودن وى اعتراف کرد و مقام پیشوایى را به او واگذار نمود.

به فراء گفته شد اختلاف تو و کسائى در چه بود در حالى که در نحو مانند هم هستید فراء پاسخ داد که روحیه و علم کسائى همواره مرا به شگفت مى‏آورد. ما مانند دو نحوى با هم مناظره مى‏کردیم اما نسبت من به وى مثل پرنده‏اى بود که با منقار خود جرعه‏اى از دریاى بیکرانه علم او مى‏نوشید. کسائى و محمدبن‏حسن شیبانى در یک‏روز رخت از جهان فانى بربستند. رشید در این مورد گفت که فقه و نحو در یک روز به خاک سپرده شدند.

شایان ذکر است که بصره اولین شهرى است که قوانین نحو در آن ابداع و تدوین شد و بعد از گذشت‏یک قرن کوفه نیز مکتب خاصى را تاسیس کرد و با مکتب بصره به منازعه پرداخت. ابن ندیم در الفهرست مى‏گوید: «بصریون در علم نحو بر ما (کوفیان) مقدمند زیرا علم ادب عربى از آنها اخذ شده‏». (15) در جدول ص‏102 برگرفته از جلد دوم کتاب ضحى‏الاسلام احمدامین‏مصرى پیشوایى‏وتقدم بصریان‏برکوفیان در نحو اثبات شده است:

پى‏نوشتها و مآخذ

1- الفهرست، اثر ابن ندیم، ص 105، ج اول.

2- شرح نهج‏البلاغه، اثر ابن ابى الحدید، ج‏1، ص‏204.

3- نهج‏البلاغه، اثر شیخ محمد عبده، خطبه شقشقیه.

4- الشعر والشعرا، اثر ابن قتیبه، ص‏86.

5- الاصابه فى تمییز الصحابه، اثر ابن حجر عسقلانى، ج‏2، ص‏405.

6- نزهة الالباء، اثر ابن انبارى، ص‏34.

7- همان، ص‏210.

8- بغیة الوعاة، اثر سیوطى، ج‏2، ص‏423.

9- قصدت.

10- الفهرست، ابن ندیم، ص‏418.

11- الاوائل، اثر سیوطى، ص‏18.

12- همان، ص‏25.

13- وفیات الاعیان، اثر ابن خلکان، ج‏3.

14- بغیة الوعاة، اثر سیوطى، ص‏89.

منبع: سایت شعائر

نظرات (۱)

خوب بود.....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی