مقاله صرفی 17: اجمالی در تاریخچه علم صرف
در پایگاه جامع علم صرف مقاله ذیل پیرامون تاریخچه علم صرف ثبت گردیده است:
تصریف (یا صرف ) ، بخشی از قواعد عربی در بارة ساختمان و ویژگیها و
دگرگونیهای کلمات بدون نظر به ساختار جمله . تصریف در لغت به معنای
گردانیدن ، بازگردانیدن ، منحرف کردن ، آشکار کردن و واضح گردانیدن است
(بیهقی ، ج 1، ص 138؛ ابن منظور، ج 7، ص 328ـ 329).
هنگامی که لغت شناسان خواستند واژه ها را گردآوری کنند و ساختهای گوناگون
آنها را توضیح دهند، قوانینی تدوین کردند تا بتوانند ساختمان کلمات را
تجزیه و تحلیل کنند؛ بدینسان ، دانش تصریف یا صرف به وجود آمد. همانگونه که
نحویان در گردآوری قوانین ساختاری زبان عربی تأثیری بسزا داشتند، کار
دانشمندان علم صرف نیز درخصوص وضع قوانین ساختمان واژگان و چگونگی اشتقاق
کلمات (اسم فاعل ، اسم مفعول ، مصدر میمی ، اسم زمان و غیره )، بسیار مهم
بود؛ زیرا بدون تردید عربها از ابتدا همة مشتقات یک مادّه را به کار نمی
بردند و وضع قوانین اشتقاق و قیاس ــ که معیارهای واژه سازی نیز بود ــ سبب
اصلی گسترش لغویِ زبان عربی گردید. به نوشتة سیبویه در سدة دوم ، با بهره
گیری از قوانین تصریف می توان واژه ای ساخت که در زبان وجود نداشته است ،
آنگاه آن واژه را با مقیاسهای موجود در کلام عرب هماهنگ نمود. علم صرف
ترازوی واژگان عربی است و به وسیلة آن ریشه از حروف زائدی که به آن افزوده
شده شناخته می شود (ابن جِنّی ، التصریف ، ص 2؛ میدانی ، ص 27؛ تَهانَوی ، ج
1، مقدمه ، ص 20).
دانش تصریف در آغاز با نحو ــ که نقش واژگان را در جمله بررسی می کند ــ
آمیخته و بخشی از این دانش بود و نحویانی چون سیبویه در آثار خود مباحث
صرفی را در کنار مباحث نحوی مطرح می کردند (طنطاوی ، ص 26؛ نیز رجوع کنید
به رضی الدین استرآبادی ، قسم 1، جزء 1، ص 6ـ7). پیروان مکتب کوفی بر آن
اند که نخستین کسی که در این علم بحث مستقل کرد، معاذبن مسلم الهَرّاء
(متوفی 187؛ همان ، ص 25)، دانشمند شیعی مذهب ، بود و گفته اند زمانی که
ابومسلم ، معلم و مربی عبدالملک مروان (حک : 65ـ86)، بحثهای صرفی معاذ را
شنید، او را هجو کرد و معاذ نیز به او پاسخ داد و ازینرو سیوطی ، معاذ را
نخستین واضع علم تصریف معرفی کرده است ( رجوع کنید به 1384، ج 2، ص
290ـ291). نخستین بار در نیمة اول سدة سوم ، یکی از دانشمندان بصره به نام
ابوعثمان بکربن محمد مازِنی (متوفی 249)، کتابی مستقل و درخور توجه در علم
تصریف نگاشت که دانش گستردة او را در این زمینه نشان می دهد (حاجی خلیفه ، ج
1، ستون 412؛ کحّاله ، ص 143). پس از او، زَجّاج (متوفی 311) در آثار خود
مباحث صرفی را مطرح کرد (طنطاوی ، ص 101ـ102). ابن جنّی (متوفی 392)
کتابهای التصریف الملوکی و سرّالصناعة را تألیف کرد. در کتاب التصریف
الملوکی پس از تعریف علم صرف ، مباحثی چون حروف زائد، ابدال ، حذف ، بنا و
ادغام آمده است . شیوة این کتاب با دیگر کتابهای علم صرف متفاوت است . او
همچنین کتاب المنصف را در شرح کتاب مازنی نوشت (کحّاله ، همانجا) و در آن
پس از معرفی صرف به عنوان ترازوی زبان عربی ، ارتباط میان تصریف و اشتقاق و
نحو و لغت را نشان داد و سپس به بیان مباحث صرفی در اسم و فعل پرداخت (ابن
جنّی ، المنصف ، ج 1، ص 2). بحث «اشتقاق اکبر» را نخستین بار او مطرح نمود
(سیوطی ، 1986، ج 1، ص 347؛ رجوع کنید به اشتقاق * ). ابوالحسن رُمّانی
(متوفی 384) نیز کتاب الالف و اللامِ مازنی را شرح کرد (ابن ندیم ، ص 69).
تألیف کتاب در زمینة صرف ادامه یافت و گروهی نیز به شرح و تفسیر و حاشیه
نویسی بر آنها پرداختند و بدین ترتیب از اواخر سدة چهارم انبوهی کتاب در
این خصوص پدید آمد، که الگوی بیشتر آنها آثار ابن جنّی بود. برخی از
مهمترین این آثار عبارت اند از:
1) نزهة الطرف فی علم الصرف ، تألیف احمدبن محمد میدانی (متوفی 518)،
عمدتاً در شرح اصطلاحات صرفی و بررسی مشکلات صرفی و اثبات مبانی پیروان
مکتب بصره در علم صرف . دانشمندان بعدی نیز این شیوه را برگزیدند. 2)
الشافیة فی التصریف ، اثر ابوعمرو عثمان بن عمر معروف به ابن حاجب (متوفی
646). این اثر با وجود شهرتش ، بازتاب دیدگاههای ابن جنّی در سرّالصناعة
است ، اما بسیار خوب فصل بندی و تنظیم شده است . از میان شروح متعدد آن ،
شرح رضی الدین اِسترآبادی (متوفی 686) و شرح فخرالدین جاربَردی (متوفی 742
یا 746) بسیار مورد توجه قرار گرفته اند ( رجوع کنید به حاجی خلیفه ، ج 2،
ستون 1020ـ1022). 3) العِزّی فی التصریف ، اثر عبدالوهاب بن ابراهیم بن
عبدالوهاب زنجانی (متوفی 655) که از کتابهای متداول درسی در مدارس قدیم
بوده است (تنکابنی ، ص 40). 4) الممتع الکبیر فی التصریف ، تألیف ابن عصفور
اندلسی (متوفی 670). ابن عصفور در مقدمة کتاب ، دانش تصریف را بسیار مهم و
آن را ترازوی واژگان عربی و مقدّم بر دیگر دانشهای زبان عربی دانسته است ؛
زیرا در تصریف پیش از ورود به بحث ترکیب به شناخت کلمات پرداخته می شود و
چون بخش گسترده ای از کلمات زبان با قیاس و اشتقاق به دست می آیند، از
رهگذر تصریف می توان به آنها دست یافت (ص 31). وی لغزشهای فراوان دانشمندان
را سبب ابهام و پیچیدگی این علم می داند (همان ، ص 32). مرجوع کنید بهلف
در فصلهای سه گانة کتاب به فعلهای مجرد و مزید، حروف زائد، ابداع ، اعلال ،
قلب و حذف پرداخته ، سپس در بخش «مسائل تمرین » مسائلی را برای ورزیدگی
ذهن متعلمان مطرح کرده است . 5) ایجاز التعریف بعلم التصریف ، تألیف ابن
مالک (متوفی 672). وی کتاب لامیة الافعال و بخش پایانی الفیه اش را نیز به
تصریف اختصاص داده است . 6) عقود الجواهر ، از احمدبن محمودبن عمرالخجندی /
الجَندی (متوفی 700). 7) النجاح فی التصریف ، اثر حسام الدین حسین بن علی
سِغناقی (متوفی 711). 8) العُنقود الزواهر فی نظم الجواهر ، اثر علی بن
محمد مشهور به قوشجی (متوفی 879). 9) التعریف فی نظم التصریف ، اثر حسین بن
علی حِصْنی (متوفی 971؛ رجوع کنید به کحّاله ، ص 143ـ147). آثار صرفی
متأخران نیز غالباً تقلیدی از آثار متقدمان است .
ابن جنّی بر آن است که تنها با شناخت تصریف می توان بر علم اشتقاق آگاهی
یافت و تصریف و اشتقاق با یکدیگر پیوندی نیرومند دارند ( المنصف ، ج 1، ص
2ـ4).
به طورکلی در کتابهای علم تصریف به دو مبحث پرداخته می شود: 1) بررسی
تغییرات و دگرگونیهای ظاهری یک واژه که یا به منظور ارائة معنایی جدید صورت
پذیرفته ، مانند تغییر فعل از مجرد به مزید (مثل خَرَجَ: خارج شد، أخرج :
خارج کرد)، یا برای دست یافتن به مباحث صرفی است که در جمله ها و عبارتها
از آنها استفاده می شود، مانند مذکر و مرجوع کنید بهنث شدن فعل «حَضَرَ» در
«حَضَرَمحمد و حَضَرَتْ فاطمة ». مهمترین بابهایی که در دانش تصریف در
بارة آنها بحث و بررسی می شود، عبارت اند از: مشتقات و تقسیمات فعل (تقسیم
به حسب زمانهای مختلف ، متعدی و لازم ، معلوم و مجهول ، و...) و تقسیمات
اسم (معرفه و نکره ، متصرف و غیرمتصرف ، نسبت ،...). 2) مباحثی که صرفاً به
دگرگونیهایی می پردازند که هیچگونه ارزش معنایی نداشته و غالباً از
ویژگیهای حروف عربی نشئت می گیرند، مانند شناخت حروف زائد از اصلی ، اعلال ،
ابدال ، ادغام و غیره (ابن هشام ، ج 4، ص 360؛ محمد کمال بشر، ص 110ـ131).
منابع : ابن جنّی ، التصریف الملوکی ، چاپ محمدسعید نعسان حموی ، مصر ] بی
تا. [ ؛ همو، المنصف ، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین ، قاهره
1954ـ1960؛ ابن عصفور، الممتع الکبیر فی التصریف ، چاپ فخرالدین قباوة ،
لبنان 1996؛ ابن منظور؛ ابن ندیم ؛ ابن هشام ، اوضح المسالک الی الفیة ابن
مالک ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره 1386/ 1967، چاپ افست قم 1366
ش ؛ احمدبن علی بیهقی ، تاج المصادر ، چاپ هادی عالم زاده ، تهران 1366ـ
1375 ش ؛ محمدطاهربن فرج اللّه تنکابنی ، «کتب درسی قدیم »، چاپ ایرج
افشار، در فرهنگ ایران زمین ، ج 20 (1353 ش )؛ محمداعلی بن علی تهانوی ،
موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم ، چاپ رفیق العجم و علی دحروج ،
بیروت 1996؛ حاجی خلیفه ؛ محمدبن حسن رضی الدین استرآبادی ، شرح شافیة ابن
الحاجب ، چاپ محمد نورالحسن ، محمد زفزاف ، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت 1395/1975، چاپ افست تهران ] بی تا. [ ؛عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویّین و النّحاة ،
چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره 1384؛ همو، المزهر فی علوم اللغة و
انواعها ، چاپ محمداحمد جادمولی ، محمد بجاوی ، و محمد ابوالفضل ابراهیم ،
قاهره ] بی تا. [ ؛ محمدعیاد طنطاوی ، نشأة النحو و تاریخ اشهر النحاة ، چاپ سعید محمد لحام ، بیروت 1997؛ عمر رضا کحّاله ،
اللغة العربیة و علومها ، دمشق 1391/ 1971؛ محمد کمال بشر، «مفهوم علم
الصرف »، مجلة مجمع اللغة العربیة ، ج 2 (رمضان 1389)؛ احمدبن محمد میدانی ،
نزهة الطّرف فی علم الصّرف ، چاپ یسریه محمدابراهیم حسن ، قاهره 1997.