پژوهش صرفی 7: اشتقاق، انواع و اصطلاحات مختلف آن
مشتق در علوم حوزوی دارای دو اصطلاح است: اشتقاق ادبی و اشتقاق اصولی.[1]
اشتقاق اصولی را برای اوّلین بار در پایه چهارم، مقدّمه کتاب الموجز فی أصول الفقه، فرا خواهید گرفت؛ آنچه در اینجا محلّ بحث است، اشتقاق ادبی است. لازم به ذکر است که این نوع اشتقاق به نوبه خود بر چهار قسم است: اشتقاق صغیر، کبیر، اکبر و کُبّار.[1]. لازم به ذکر است که مشتق در علوم ریاضی هم دارای یک اصلاح است.
توضیح این چهار قسم از اشتقاق، خواهد آمد، ولی اجمالاً باید دانست که مراد از اشتقاق در این فصل از کتاب صرف ساده و عموماً در تمامی مباحث صرفی، اشتقاق صغیر است.
البته لازم به ذکر است که اشتقاق در علم بدیع نیز اصطلاحی خاص به خود دارد که عبارت است از:
«هو أن یشتق المتکلّم من الاسم العلَم معنیً فی غرضٍ یقصده، من مدح أو هجاء؛ مثاله فی من اسمه نفطویه:
أحرقه الله بنصف اسمه و صیّر الباقی صراخاً علیه»[1]
انواع اشتقاق
اشتقاق به صغیر، کبیر(أوسط)، اکبر و کُبّار[2] تقسیم شده است؛[3] امّا هرگاه اشتقاق به طور مطلق استعمال شود، انصراف به اشتقاق صغیر دارد که در علم صرف مورد بحث قرار میگیرد.[4]
1) اشتقاق صغیر (اشتقاق صرفی/اشتقاق عام): در این نوع اشتقاق، میان دو لفظ در معنی، تعداد، نوع و ترتیب حروف اصلى تناسب وجود دارد؛ مثل اشتقاق ضارب از ضَرْب.
«الأصغر و قد یسمّونه صغیراً و هو تناسب اللّفظین ( المشتقّ و المشتق منه) فی المعنی و اتّفاقهما فی الحروف الأصلیّة و الترتیب، نحو: عِلْم، عالم، معلوم؛ حُسن، حَسَن، حُسَین؛ صَبر، صابر، صبور و ما إلی ذلک. و إذا أطلق الاشتقاق فالمتبادر منه هو هذا المعنی.»[5]
«أمّا الاشتقاق الصغیر، فهو الأساس الثلاثی للکلمة و ما یشتق منه، و هو أکثر أنواع الاشتقاق ورودا فی العربیة، و هو الذی تدور علیه رحى کتب اللغة ف (ض، ر، ب) اشتق منه الضارب، و المضروب، و اضرب، و یضرب، و یضربن و ...
و مثله (ع، ر، ف) فقد اشتق منه عرّف، تعرف، تعارف، عرف و ...»[6]
2) اشتقاق کبیر: در این نوع اشتقاق، میان دو لفظ در معنی، تعداد و نوع حروف اصلی تناسب وجود دارد، امّا تناسبی در ترتیب حروف وجود ندارد؛ مثل جَبَذَ و جَذَبَ. به تعبیر دیگر در اشتقاق کبیر برخی حروف اصلی جابهجا شدهاند؛ نام دیگر اشتقاق کبیر، «قلب مکانی» است.
«أوسط و قد یسمّونه کبیراً و هو تناسبهما فی المعنی و اتّفاقهما فی الحروف الأصلیّة دون الترتیب، نحو: جَبذَ و جَذَبَ، حَمَدَ و مَدَحَ، وَجْه و جاه، کَلِمَ (بمعنی جَرَحَ) و لَکِمَ (بمعنی ضَرَبَ)، طَمْأنَ و طأمَنَ و نحو ذلک.» [7]
3) اشتقاق اکبر: در این نوع اشتقاق، مشتق و مشتق منه فقط در معنی و برخی حروف اصلی شباهت دارند؛ مثل نحق و نعق. اشتقاق اکبر نخستین بار توسّط ابن جنّی (متوفی 392هـ) مطرح شد. [8]
«أکبر و هو تناسبهما فی المعنی و اتّفقهما فی بعض الحروف الأصلیّة دون بعض، نحو: ثَلَبَ و ثَلَمَ، فَصَلَ و فَصَمَ، فَطَرَ و فَطَمَ و نحوها.» [9]
مثال: در برخی روایات «طبیب» مشتق از «طیب» معرّفی شده است؛ حال آنکه «طبیب»، مضاعف العین و اللام است و از ریشه (ط-ب-ب) و «طیب»، ناقص یایی است و از ریشه (ط-ی-ب)؛ برخی شارحان برای توجیه این اشتقاق قلمفرسایی کردهاند؛ روایت مربوطه و شرح مرحوم مجلسی قدّس سرّه از این قرار است:
عن أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ,: «کَانَ یُسَمَّى الطَّبِیبُ الْمُعَالِجَ، فَقَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ: یَا رَبِّ! مِمَّنِ الدَّاءُ؟ قَالَ: مِنِّی. قَالَ: فَمِمَّنِ الدَّوَاءُ؟ قَالَ: مِنِّی. قَالَ: فَمَا یَصْنَعُ النَّاسُ بِالْمُعَالِجِ؟ قَالَ: یَطِیبُ بِذَلِکَ أَنْفُسُهُمْ فَسُمِّیَ الطَّبِیبَ لِذَلِکَ.»
بیان: یطیب بأنفسهم فی بعض النسخ بالباء الموحّدة و فی بعضها بالیاء المثنّاة من تحت؛ قال الفیروزآبادی طبّ: تأنّى للأمور و تلطّف، أی إنما سمّوا بالطبیب لرفعهم الهمّ عن النفوس المرضى بالرفق و لطف التدبیر و لیس شفاء الأبدان منهم.
و أمّا على الثانی فلیس المراد أنّ مبدأ اشتقاق الطبیب الطیب و التطییب؛ فإنّ أحدهما من المضاعف و الآخر من المعتل. بل المراد أن تسمیتهم بالطبیب لیست لتداوی الأبدان عن الأمراض بل لتداوی النفوس عن الهموم و الأحزان فتطیب بذلک. قال الفیروزآبادی الطبّ مثلّثة الفاء علاج الجسم و النفس.»[10]
لازم به ذکر است که اشتقاق «طبیب» از «طیب» با نظریّه اشتقاق اکبر به راحتی قابل توجیه است.[11]
4) اشتقاق کُبّار: در این نوع اشتقاق از آمیختگی دو کلمه به جهت اختصار، کلمه جدیدی متولّد میشود که رنگ بویی از هر دو معنای مشتق منه را دارد؛ به عنوان نمونه دَحْرَجَ از دو فعل دَحَرَ و حَرَجَ اشتقاق یافته است و بَسْمَلَ که از بسم الله الرحمن الرحیم ساخته شده است. ابن فارس، صاحب کتاب مقاییس اللّغة، از جمله کسانی است که قائل به این نوع اشتقاق میباشد. نام دیگر این نوع اشتقاق «نَحت» یا «واژ آمیزی» (Belding portmanteau) است.
زمخشری کلمه «بُعْثِرَتْ» در آیه شریفه "و إذا القُبُور بُعْثِرَتْ# (انفطار/4) را منحوت از «بُعِثَ و اُثیرَ تُرابُها» دانسته است.[12]
5) اشتقاق انتزاعی: علاّمه سیّد حسن مصطفوی قدّس سرّه در توضیح این قسم اشتقاق مینویسد:
«الاشتقاق الانتزاعىّ: و هو اشتقاق عن موادّ جوامد تعتبر فیها جهة حدث انتزاعیّة فی جهة من الجهات توجب صحّة الاشتقاق منها، کالخروج عن شیء، و الورود و الدخول فیه، و العروض لشیء، و الاتّصاف به.
و القاعدة الکلیّة فی جعل مصدر انتزاعیّ: هو إلحاق یاء مشدّدة مع هاء المصدریّة فی آخر الکلمة، و تفید حینئذ انتساب شیء الى نفسه، و بذلک تخرج عن الجمود و یتحصّل فی مفادها تحلیل و تفکیک، کالرجلیّة.»[13][1]. شرح عقود الجمان لسسیوطی، ص 136 (نقل از: محمّد سلیمان عبد الله الأشقر، معجم علوم اللغة العربیّة (عن الأئمّة)، ص 51)
[2]. در برخی منابع از اشتقاق صغیر به اصغر، کبیر به صغیر و اکبر به کبیر تعبیر شده است. رک: مقدّمه کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج1، ص: 11.
[3]. جناب مؤلّف سه قسم اوّل اشتقاق را در پاورقی مباحث شتّی توضیح داده است. رک: صرف ساده، (چاپ هفتاد و نهم، ویرایش 1392)، ص 366، پاورقی 4؛ منابعی که صرف ساده اقسام اشتقاق را از آنها نقل کرده عبارتند از: الحدائق الندیّة ج2 ص 174، مبحث أسماء المشبّة بالأفعال، الأوّل المصدر؛ جامع الدروس العربیّة ج1 ص 213؛ المعجم المفصّل فی اللّغة و الأدب، مادّة الاشتقاق.
[4]. «و البحث فی علم الصرف إنّما هو فی الاشتقاق الصغیر.» مقدّمه کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج1، ص: 11.
[5]. طباطبایی، سیّد محمّد رضا، صرف ساده، (چاپ هفتاد و نهم، ویرایش 1392)، ص 366، پاورقی 4.
[6]. مدنی شیرازی، سیّد علی خان، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، المقدمة (سیّد علی شهرستانی)، ص: 8.
[7]. طباطبایی، سیّد محمّد رضا، صرف ساده، (چاپ هفتاد و نهم، ویرایش 1392)، ص 366، پاورقی 4.
[8]. در کتب زبانشناسی این نامگذاری را به ابن جنّی نسبت میدهند و ایشان در کتاب الخصائص بابی را به این عنوان یعنی «باب فی الاشتقاق الاکبر» اختصاص داده و در تعریف آن گفته است: اشتقاق اکبر عبارت است از حمل معنایی واحد بر یک ماده ثلاثی و جابهجاییهای ششگانه آن به گونهای که این ترکیبهای ششگانه و تمام صیغههای آنها در آن معنای واحد مشترک باشند و اگر احیاناً یکی از این ترکیبها و یا صیغههای آنها با معنای مورد نظر چندان ارتباط نداشت، باید با توجه به تأویلی ماهرانه میان آن دو رابطه برقرار کرد.
در این جابجایی، گاهی دوکلمه ساخته میشوند که کاملاً یک معنا را دارند، مانند «إضمَحلَّ و إمضَحلَّ» یا «طَمَسَ و طَسَمَ»؛ این دو فعل معنای نابود شد، از بین رفت میدهند و از لحاظ معنا یکسان میباشند، ولیترتیب حروف آنها جابهجا شده است که اصطلاحاً به این نوع تقلیب «قلب مکانی» گفته میشود. ولی آنچه مقصود ابن جنّی میباشد این است که معنای کلمات جا به جا شده در نهایت به یک معنای اصلی ختم شود و در یک بُن مصدری با همدیگر اشتراک معنوی داشته باشند. مثلاً درباره ریشه «جَبَرَ» میگوید تمام جابهجاییهای این ماده در هر جا و در هر صورت معنای «قوّت و شدت» را شامل میشود و نمونههایی را ذکر میکند مانند:
1- جَبَرَ: جَبَرتُ العضمَ = استخوان شکسته را بستم- جَبَرتُ الفقیرَ= فقیر را توانگر کردم. در این دو مثال، معنای قوت و قدرت نهفته است.
2- جَرَبَ: به انسان آزموده رَجلٌ مّجَرَّب گفته میشودکه با تجربیات آبدیده و نیرومند میشود و به غلاف شمشیر «جِراب» گفته می شود؛ زیرا سبب حفظ شمشیر می شود که خود از نیرو و تقویت نگهداری آن حکایت دارد.
3- رَجَبَ: رَجَّبتُ الرجلَ: مرد را بزرگ داشتم و کارش را قدرت و نیرو بخشیدم. و ماه رجب به خاطر بزرگداشت این ماه است که عربها از جنگ در آن خودداری می کردند.
البته این جنّی خود اعتراف میکند که تطبیق و پیاده کردن اشتقاق اکبر در مورد تمام لغات، کاری سخت و دشوار است و لذا منتقدان زیادی در گذشته و معاصر نسبت به نظریه «ابن جنّی» وجود دارند که از جمله آنها سیوطی در کتاب « المزهر» و یا دکتر ابراهیم انسِل در کتاب « مِن أسرار اللغة » از او انتقاد کرده و این مثال ها را برای اثبات نظریه اشتقاق اکبر کافی نمی دانند. با وجود این انتقادات نظریه ابن جنی مبنی بر ارجاع جابجاییهای یک ماده به ریشه ثلاثیکه ضمناً حامل معنای مشترک وعام آن ماده است درمقایسه با اندیشه برخی از معاصران که معتقد به ثنایی و یا دو حرفی بودن ریشههای بعضی ازافعال هستند، اندیشهای پذیرفتنی و معتدل به شمار میآید.
بعضی از علماء جدید، ابدال لغوی بین کلمات و حروف را به روش اشتقاق اکبر توجیه نمودهاند. مانند: آدیته علی کذا و أعدیته یعنی قَوَّیته و أعنته. و موت ذؤاف وذُعاف یعنی یعجل القتل. که همزه و عین در این کلمات ابدال شدهاند، ولی معنای آنها یکی است.
[9]. طباطبایی، سیّد محمّد رضا، صرف ساده، (چاپ هفتاد و نهم، ویرایش 1392)، ص 366، پاورقی 4.
[10]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج59 ؛ ص62.
[11]. نمونههای متنوّع دیگری از روایات که با اشتقاق کبیر یا اکبر توجیه شدهاند را در آدرسهای ذیل میتوانید ببینید: بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج1 ؛ ص196- بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج6 ؛ ص105-بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج9 ؛ ص249-بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج11 ؛ ص109-بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج29 ؛ ص199بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج55 ؛ ص89-بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج57 ؛ ص265-بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج64 ؛ ص61-بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج64 ؛ ص90-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج64، ص: 173.
[12]. طباطبایی، سیّد محمّد رضا، صرف ساده، (چاپ هفتاد و نهم، ویرایش 1392)، ص 179، پاورقی 1.
[13]. مقدّمه کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج1، ص: 11.
لطفاً در قسمت نظرات خرابی لینک را گزارش دهید!
أخبرنا عن رابط لا یعمل رجاءً!