پایگاه تخصصی علم صرف (Arabic Morphology)

آشنایی با علم صرف، منابع، مقالات، پژوهشها، نرم افزارها و پایان نامه های صرفی

پایگاه تخصصی علم صرف (Arabic Morphology)

آشنایی با علم صرف، منابع، مقالات، پژوهشها، نرم افزارها و پایان نامه های صرفی

پایگاه تخصصی علم صرف (Arabic Morphology)
«اللهم عجّل لولیّک الفرج و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه»
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۱۳ ب.ظ

پژوهش صرفی 18: اهمیت و جایگاه وزن در کلام عرب

آنچه در ذیل می آید، پژوهشی پیرامون وزن است که در سایت مدرسه علمیه حقّانی قم منتشر شده است:

موضوع: اهمیّت و جایگاه وزن در کلام عرب
استاد راهنما:
 حجة الاسلام و المسلمین استاد گرانقدر حاج آقای مظلومی

محقق
:
 سید حسین حسینی

فهرست
فصل اول: معرفی...................................................................................
بخش اول/ اجمالی از وزن........................................................................
معنا و خصوصیات کلمه‌ی وزن...................................................................
وزن در ثلاثی مزید..................................................................................
تعریف وزن............................................................................................
تعریف علم صرف....................................................................................
بخش دوم: قواعد وزن.............................................................................
قاعده‌ی اول..........................................................................................
قاعده‌ی دوم.........................................................................................
قاعده‌ی سوم........................................................................................
قاعده‌ی چهارم......................................................................................
قاعده‌ی پنجم........................................................................................
قاعده‌ی ششم.....................................................................................
بخش سوم/ نکات وزن.............................................................................
نکات وزن.............................................................................................
فصل دوم:
بخش اول/ اهمیّت وزن در کلام عرب...........................................................
بررسی وزن..........................................................................................
ویژگی ابواب..........................................................................................
باب فعل یفعل و فعل یفعل.......................................................................
باب فعل یفعل.......................................................................................
باب فعل یفعل.......................................................................................
باب فعل یفعل.......................................................................................
باب فعل یفعل.......................................................................................
ویژگی باب‌ها از نظر صرف الحدیث..............................................................
باب فعل...............................................................................................
باب فعل...............................................................................................
باب فعل...............................................................................................
بخش دوم/ مصادیق................................................................................
شرایط اجرا قاعده..................................................................................
همزه وصل و قطع..................................................................................
همزه وصل و قطع از دیدگاه صرف الحدیث....................................................
همزه‌ی وصل........................................................................................
همزه‌ی قطع.........................................................................................
وزن در تفسیر........................................................................................
وزن در فقه...........................................................................................
وزن در حدیث و تاریخ ..............................................................................
خلاصه.................................................................................................
تقدیم به ساخت مقدس حضرت صاحب الزمان (عج) «اهل بیت (ع) و خادمان اسلام بالجمله اساتید گرانقدر و پدر و مادر زحتمکشم»
تقدیر:
از حضرت ولی عصر «عج» روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء
و سربازان ایشان، اساتید محترم و تمامی کسانی که اسلام را یاری می‌نمایند و در خط اسلامند» و پدر و مادر گرانقدرم
بسمه تعالی
با عرض سلام و ادب به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج)
تحقیقی که هم اکنون مشاهده می‌فرمائید با هدف رشد و تعالی انتخاب شده است «إن شاء الله تعالی»
و هدف اصلی این تحقیق بررسی موارد فقه و حدیث و تفسیر و تاریخ است و اهمیّت وزن نزد عرب که در ابتدای امر با کمبود و نبود منابع تحقیق برای برخی موارد همراه بوده است.
و به علت کمبود منابع مربوطه و کمبود مطالب، با استاد گرانقدر حاج آقای مظلومی مشاوره‌ای به عمل آمد که ایشان جزوه‌ی سر الاوزان را معرفی کردند شاید گره از کار ما بگشاید که همینطور شد. و نظر ما را دگرگون کرد. و هدف ما که چیز دیگری بود به بررسی آن در فقه و تفسیر (کاملاً مختصر) پرداختیم.
در واقع امر وقتی که ما در تحقیق خود به معرفی کلمه‌ی وزن می‌پردازیم و مشتقات آن را بیان می‌نمائیم در واقع داریم قواعد وزن و نکات آن را یادآوری می‌نماییم.
از ویژگی‌های برجسته‌ی این تحقیق این است که از آیات قرآن شریف استفاده شده است. امید است که این ناقابل مورد قبول حضرت صاحب امر (عج) قرار گیرد.
و بعد از تکمیل این تحقیق به خدمت حضرت استاد مظلومی (دامت برکاته) رسیدیم و ایشان نکاتی بیان فرمودند که نظرمان دگرگون کرده و دست به تکمیل تحقیق با موضوع اصلی آن نمودیم. امیدواریم که همه‌ی ما از سربازان واقعی حضرت صاحب الزمان قرار بگیریم «والسلام»
التماس دعا
بسمه تعالی
وزن
معنای وزن= به معنی میزان و سنجش است که این آیه‌ی شریفه به معنای وزن اشاره دارد:
آیه شریفه: « وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَق» در آن روز سنجش اعمال
درست است. اعراف/7
خصوصیات وزن:
وزن از آن مواردی است که به صورت سماعی قاعده‌ی خصوصی اول مثال بر روی آن انجام می‌گیرد. قاعده‌ای که اگر مصدر مثال واوی بر وزن فعل بود تبدیل به علة می‌گردد. وزن زنة
یوزن طبق قاعده‌ی دوم خصوصی مثال در وزن یوزن بر وزن فعل یفعل می‌شود یزن که یزن بر وزن یفعل می‌باشد.
وزن در ثلاثی مزید باب تفاعل: توازن یتوازن توازن
که معنای فعل ماضی، صیغه‌ی اول توازن توازن توازن الشیئان: برابر و هم سنگ شدند (معنای ثلاثی مجرد)
باب مفاعلة: وازن یوازن موازنه
که معنای فعل ماضی، صیغه اول موازنه وازن: برابر کرد (میان آن دو را) ؟؟؟ ثلاثی مجرد
باب افتعال: اتزن یتزن اتزان
که معنای فعل ماضی، صیغه اول: اتزن الشیئی: به سنجش گرفت آن را (تعدیه)
تعریف وزن در صرف ساده:*
برای این که حروف اصلی کلمه از حروف زائد مشخص شود ف ع ل را به جای حروف اصلی قرار می‌دهیم و حروف زائد (اگر بود) در وزن تکرار می‌کنیم.
تعریف موازنه در علوم العربیة:**
هر صیغه‌ای اصل و ماده دارد و حروفی بر آن اصل زیاد شده است. اصل و ماده‌ی هر صیغه‌ای را حروف اصلی می‌نامند، و ‌آن‌چه زیاد شده را حروف زائد گویند. و میزان در شناساندن حروف اصلی از حروف زیاد، ف. ع.ل را قرار داده اند. پس هر صیغه‌ای که بخواهند حروف اصلی از حروف زیاده را تمیز دهند به جای حروف اصلی ف.ع.ل آورند و حروف زیاده را اگر باشد به حال خود گذارند و این عمل را موازنه نامند. مثلاً گویند فلان کلمه بر وزن فلان است.
نتیجه از تعاریف:
وزن وسیله‌ای برای تشخیص حروف اصلی از حروف زائد است
نکته:
کلمه‌ی مورد سنجش را موزون و کلمه‌ای که ف.ع.ل. را دارد میزان گویند.
موزون در آیه شریفه: « وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْزُونٍ» و از هر چیز سنجیده ای را رویاندیم مثال قرآنی کلمه‌ی میزان بر وزن ؟:
وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام پیمانه کنید.
تعداد حروف زائد فقط 10 تاست که آن سالتمو فیها می‌باشد یعنی اگر در کلمه‌ای حروف زائد بود، آن حروف غیر از اینها نیست. پس حروفی مثل: ک، ح و … هیچ گاه زائد واقع نمی‌شوند هر چند ممکن است سالتمونیها، اصل واقع شوند.
تعریف علم صرف در صرف ساده:
علمی است که می‌آموزد چگونه کلمات را به صورت‌های مختلفی در بیاوریم تا معانی مختلفی از ‌آن‌ها بدست آوریم.
تعریف علم صرف در علوم العربیة:
علمی است که به سبب آن، بنا و ساختمان هر کلمه‌‌ای از کلمات لغت عرب شناخته می‌شود.
نتیجه
تغییر دادن کلماتی به صورت‌های دیگر بدون دانستن وزن آن ممکن نیست. یعنی برای صرف کردن لازم است وزن و قواعد وزنی را بدانیم
قواعد وزن
قاعده‌ی اول:
در مقابل حروف اصلی به ترتیب ف.ع.ل قرار می‌دهیم و در صورت رباعی و یا ؟؟؟ بودن کلمه‌ی لام الفعل را تکرار می‌کنیم
بنابراین ما در ثلاثی یک لام، در رباعی دو لام و در ؟؟؟ سه لام داریم
ثلاثی: ضرب فعل
رباعی: زلزل فعلل
؟؟: قز عمل ففعلل
مثال قرآنی زلزل بر وزن فعلل
ْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظیمٌ
چرا که زلزله‌ی رستاخیز امری هولناک است
قاعده‌ی دوم
اگر در کلمه‌ای حرف زائد بود، چنانچه این حرف زائد تکرار حرف اصلی باشد در وزن نیز حرفی که مقابل حرف تکرار شده قرار م یگیرد تکرار می‌شود.
مثل سلع فعل
در غیر این صورت حرف زائد در وزن آورده می‌شود.
مثل عالم فاعل
قاعده‌ی سوم
وزن کلمه در اعراب تابع کلمه است. ضرب فعل. مگر در قواعد اعلال و قلبی و ادغام که به ما قبل بر می‌گردیم. مثل: قال فعل
قاعده‌ی چهارم
4-1 اگر در کلمه‌ای حرف مشدد بود و هر دو اصلب بودند وزن بودن حرف مشدد می‌آید.
مثل مد فعل
مثال قرآنی:
و هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و انهرا
و اوست کسی که زمین را گستراند و در آن کوه‌ها و رودها نهادو
4-2: اگر در کلمهای حرف مشدد بود و هر دو زائد بودند وزن دارای حرف مشدد است و حرف زائد مشدد عینا می‌آید. مثل اجلواز افعوال
4-3: اگر در کلمه‌ای حرف مشدد بود که یکی اصلی و دیگری زائد بود اگر علم به اصلی و زائد بودن حروف بود وزن بدون حروف مشدد می‌آید.
مثل سید فیعل
4-4: اگر در کلمه‌ای حرف مشدد بود و علم به اصلی و زائد بودن حروف نبود وزن دارای حرف مشدد است.
مثل: سلم ‌فعل
مثال قرآنی برای کلمه سلم بر وزن فعل
ولکن الله سلم ولی خدا شما را به سلامت داشت.
قاعده چهارم
اگر در کلمه‌ای حرف مشدد بود
اگر هر دو اصلی بودند وزن بدون حرف مشدد می‌آید
مثل مد‌فعل
اگر هر دو زائد بودند در وزن حرف زائد مشدد است و عیناً می‌آید مثل: اجلواز ‌افعوال
یکی اصلی و دیگری زائد است می‌دانیم کدام اصلی و کدام زائد است: وزن بدون حرف مشدد می‌آید مثل: سید فیعل
نمی دانیم کدام اصلی و کدام زائد است: وزن دارای حرف مشدد است مثل: سلم فعل
قاعده‌ی پنجم
اگر برخی حروف کلمه، حذف شد مثل قواعد اعلال، از وزن هم حرف مقابل آن حذف می‌شود.
مثل ق (که امروتی است) ع قل فل
مثال قرآنی کله ق بر وزن ع
واغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک و قمم عذاب الجحیم
کسانی که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده اند ببخش و ‌آن‌ها را از عذاب آتش نگاه دار
مثال قرآنی کله‌ی قل بر وزن فل
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
بگو او خدایی یگانه است
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ
بگو پناه می‌برم به پروردگار سپیده دم
قاعده‌ی ششم
اگر در قلب مکانی که در کلمه‌ای واقع شده و ترتیب حروف به هم خورد در وزن هم به همانگونه ترتیب ف.ع.ل به هم می‌خورد.
مثل: جاه (وجه) عفل
نکات اصلی وزن
1. در موازنه‌ی صرفی باید تعداد حروف میزان و موزون یکی باشد.
مثل باطل که چهار حرف دارد (موزون) بر وزن فاعل (میزان) است که این چهار حرف دارد.
2. حروف اصلی در موزون مقابل ف.ع.ل در میزان باشد.
مثل یضرب بر وزن یفعل
3. حروف زیاده هر چه در موزون است در میزان هم آمده باشد.
مثال یضربان (سه حرف زائد دارد) بر وزن یفعلان (سه حرف زائد دارد)
مگر در زمانی که حروف زائد تکرار حروف اصلی باشد که حروف زائد به صورت حروف اصلی میزان می‌آید. مثل سلم (که یک حرف زائد دارد) بر وزن فعل (که گذشت)
4. هر حرفی در موزون هر چه از حرکت و سکون دارد همان، در میزان گذارده شود.
مثل یسمع بر وزن یفعل
مثال قرآنی:
ُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ
این چنین خداوند حق و باطل را مثل می‌زند.
فایده‌ی دانستن وزن کلمات
فایده‌ی دانستن وزن کلمات، تشخیص حروف است که به این وسیله می‌توان نوع و بنا را تشخیص داد.
وزن در
• تفسیر
• فقه
• تاریخ
• حدیث
بررسی وزن
ما وزن را از دو جهت مورد بررسی قرار می‌دهیم: 1- اهمیّت و جایگاه وزن در کلام عرب 2- مصداق، یعنی اگر امر دائر شود بین وزن و قاعده عرب کدامین را و به چه ؟؟‌ قبول می‌کند.
انتظار می‌رود پس از مطالعه‌ی این نوشته به سوالات زیر پاسخ داده شود: 1- وزن از چه جایگاهی نزد عرب برخوردار است، عرب چگونه مفهوم خود را به مخاطبش می‌رساند، ابتدا کلمه بوده است یا وزن، علت سماعی بودن برخی از مشتقات چیست؟ فلسفه‌ی مشتقات چیست؟
انسان برای تکلم کلمه می‌سازد و کلمه هم از حروفی تشکیل شده است عرب برای این که بخواهد مفهوم مورد نظر خود را به مخاطبش برساند حروفی را در نظر گرفته و قوالبی را تشکیل داده است. و حروف را در درون آن قالب‌ها قرار داده است. مثلاً او قصه مصدر نموده، حروف ع ل م را در قالبی به نام فعل قرار داده است. و مصدر علم یعلم ساخته شده که علم است که این از اهمیّت‌های وزن نزد عرب است. وزن از آن چنان اهمیتی نزد عرب برخوردار است که او برای بیان یک فعلی قالبی برای آن می‌سازد و پا را از مصدر فراتر می‌نهد و فعلی می‌سازد که دلالت بر زمان و تعداد افراد نیز بکند. مثل ع ل م را در قالب فعل قرار داده و علم (؟؟ آن را) ساخته است. و حروفی را که به اصطلاح زائد هستند اما انقلاب معنای بزرگی را ایجاد می‌کنند را بر سر برخی کلمات آورد و حالات مختلفی را ساخت. مثلاً با آوردن حروف مضارعه بر سر فعل ماضی لفظ و معنای آن را به وسیله حروف زائد تغییر و گسترش داد. و معنای حال و مستقبل ساخته. مثال علم را یعلم کرده و معنای ماضی تبدیل به مضارع گشته و ع ل م را در اصل در قالب یفعل قرار داده است و …
سپس او برای ساختن سایر مقصودهای خود قوالب دیگری اختیار کرد مثلاً قالبی ساخت که دلالت بر صفته حدف و ؟؟ با هم کند. او مثلاً ع ل م را در قالب فاعل قرار داد و عالم را ساخت و مواردی نظیر این در کل هر قالب و هر وزنی صرفاً برای رساندن معنای مشخص و مورد نظر ساخته شده است که این معنا را در قالب دیگری نمی‌توان رساند. مثلاً معنایی که قالب اسم فاعل می‌دهد را نمی‌توان در قالب اسم مفعول رساند. زیرا هر قالب معنای خاص خودش را دارد و این نکته‌ی بسیار مهمی است در واقع هر گاه از ما خواسته می‌شود که اسم فاعل، اسم مفعول، صفته مشبهه و … را توضیح دهیم و ما وقتی برای اسم فاعل می‌گوییم که صفت ؟؟ و حدث است مانند زمانی که ما عالم را از لحاظ صرفی و ؟؟؟ ؟؟‌بیان می‌کنیم در واقع داریم قالب ؟؟؟ را یعنی قالب فاعل را توضیح می‌دهیم.
حال جای طرح سوال است و آن این که اسم فاعل، اسم مفعول و … را چگونه ساخته و از چه قاعده‌ای در ابتداء پیروی نموده است و مصادر که سماعی اند عرب چگونه بدون قاعده ‌آن‌ها را ساخته است حالا که قاعده‌ای برای مصادر ثلاثی مجرد نیست، سوال اول در طول متن پاسخ داده خواهد شد. اما در مصادر هر چند قاعده‌ای برای ‌آن‌ها ذکر نشده است اما این دلیل نمی‌شو عرب‌ها هر کلمه‌ای را که خواستند به عنوان مصدر در نظر بگیرند نه، اینگنه نیست. مثلاً نمی‌توان گفت به علت عدم وجود قاعده‌ی من از علم اراده‌ی مصدر نمودم، این حرف اشتباه است هر چند مصادر سماعی اند اما برای ساختن مصادر دامنه‌ی محدودی وجود دارد که نمی‌توان از حد آن تجاوز نمود مگر موارد بسیار شان اگر باشد عرب مصدری می‌سازد که طبق آن دامنه است. مثلاً مصدر غالبی رنگ‌ها بر وزن فعلة است یا مصدر غالبی حرفه و تجارة بر وزن فعالة می‌باشد و مصادری از این قبیل که این موارد را در ص 209 و 208 صرف ساده بیان نموده است. و همچنین است. که موارد غالبی بیان گشته است فعل طبق ویژگی هایی که دارد مثلاً وزن و لازم و متعدی بودن، دلالت بر مرض نمودن، دلالت بر حرفه، سیر و انتقال و … دارای مصادر غالبی طبق آن دامنه‌ی محدودش است و این شامل سایر مباحث سماعی مثل مبالغه می‌شود. اما اگر کلماتی بیان شود که خارج از دامنه و محدوده است و در دامنه‌ی اسم مبالغه عرب وجود ندارد ما آن کلمه را کنار می‌گذاریم مثلاً کلمه ایگفته شود متروک، که عرب آن را استعمال نکرده و در محدوده‌ی اسم مبالغه نیست آن را ردع می‌کنیم مساله دوم این که آیا عرب ابتدا وزن را مشخص کرده است یا اول کلمه‌ای را ساخته و بعد برای آن وزنی در نظر گرفته است؟ تقدم و تاخر با کدامین است؟
در جواب می‌گوییم که عرب در ابتدا برای انتقال مفهومی، کلمه‌ای را بیان نموده است و بقیه را طبق ویژگی مشابهی که دارد طبق آن غالب ساخته است. مثلاً ابتدا کلمه‌ی عالم را ساخت و برای آن وزنی در نظر گرفت که فاعل است و بقیه را طبق آن وزن ساخت و ثلاثی مجردها را هنگامی که قصه اسم فاعل نمود طبق آن ساخت. یا مثلاً می‌خواسته بگوید رفت از کلمه‌ی ذهب استفاده نمود و برای آن وزن و قالبی را در نظر گرفت که قالب ذهب «یذهب» را ویژگی هایی برای آن ذکر کرد و فقط افعالی را در آن قالب قرار داد که چنین ویژگی هایی داشتند که اکنون ویژگی‌های ابواب را در ثلاثی مجرد بیان می‌نماییم.
ویژگی ابواب
1و2) باب فعل یفعل و فعل یفعل
بیشتر افعال ثلاثی مجرد از این دو باب است و بسیاری از مصادر در هر دو باب وارد می‌شود ولی همه‌ی ‌آن‌ها این گونه نیستند. مانند: فسق یفسق و فسق یفسق، فسقاً/ فسوقاً (از راه در شدن)
نفر ینفر و نفر ینفر، نفاراً/ نفوراً (دوری جستن)
3) باب فعل یفعل: (با فتح العین ماضی)
هر فعلی که در این باب است عین الفعل یا لام الفعلش حرف حلق است ک در این شرایط فاء الفعل مطرح نیست. مانند: سئال یسال (پرسش کردن) ذهب یذهب (رفتن)
ولی یک مورد استثناء شده است که آن ابی یابی است که عین الفعل یا لام الفعلش حرف حلق نیست. ولی در این باب است که در کتب لغت هم ذکر شده است.
ولی ممکن است برخی از این اقسام از دو باب یا سه باب آمده باشند و ممکن است عین الفعل یا لام الفعلش حرف حلق باشد ولی از باب دیگری آمده باشد. دخل یدخل
مانند سلخ یسلخ*، شعر یشعر و شعر یشعر**
4) باب فعل یفعل: (با کسر العین در ماضی)
افعال از این باب بسیار است و بیشتر مصادری که در این باب آمده است دلالت بر عوارض روحی و جسمی می‌کند. مانند: حزن یحزن (اندوهناک شد) فرح یفرح (شاد شد)
5) باب فعل یفعل:
فعل از این باب کمتر آمده است مانند: نعم ینعم لکن لغت فصیح در این مثال‌ها از باب فعل یفعل می‌باشد.
6) باب فعل یفعل
از این باب هر فعلی که آمده لازم است و اصلاً فعل متعددی در این باب وجود ندارد. ولی در سایر ابواب هم فعل لازم آمده است و هم فعل متعدی.
اما از جهت معنا باب فعل یفعل غالباً مصادر (افعال و ؟؟)‌ی که از این باب آمده است دلالت بر صفات ثابتیه می‌کند. به طور کلی مصادری که از ‌آن‌ها صیغه‌ی فعل این باب بنا می‌شود از جهت معنا سه قسم است.
1) مصادری که دلالت بر فعل صادر می‌کنند: مانند: قتل (کشتن) اکل (خوردن)
2) مصادری که دلالت بر صفات زائل می‌کند: مانند جوع (گرسنگی) شبع (سیر شدن)
3) مصادری که دلالت بر صفات ثابتیه می‌کند و ‌آن‌ها غالبا در این باب قرار دارند. مانند: حسن یحسن (نیکو بودن) کرم یکرم (ارجمند بودن)
و برخی از افعال که از این باب آمده از باب‌های دیگر نیز آمده است.
نکته‌ی کلی و مهم این است که وزن این باب‌ها و مصادر ‌آن‌ها و معانی ‌آن‌ها قاعده‌ی کلی ندارد جز همان چند قاعده که گفته شد بلکه باید وزن و معنی و مصدر هر فعلی را به کتب لغت مراجعه نمود.
ویژگی ابواب از نظر صرف الحدیث
اکنون ویژگی‌ها و خصوصیاتی که باعث شده است تا فعلی به باب مخصوصی برود را از دیدگاه صرف الحدیث بیان می‌نماییم.
باب فعل: معنایی که ابواب آن دلالت می‌کند زیاد است و اسم مبالغه فقط از آن ساخته می‌شود.و
باب فعل: برای معانی عرضی مثل علل (مریضی مانند سقم)، و حزن و خوشحالی و معانی رنگ، عیب و حلی. ولی گاهی اوقات به غیر این معانی دلالت می‌کند.
گاهی اوقات برخی از موارد این وزن هم مکسور العین می‌شوند و هم مضموم العین، اما معنایشان تفاوتی نمی‌کند که عبارت اند از: آدم، سمر، عجف، حمف، خرق، عجم، ؟؟
باب فعل: برای افعال ؟؟ و برای آن است و منظور از طبایع غرایز و اوصاف ذاتی مانند حسن و قبح است و مراد از آن، ‌آن‌چه که جاری می‌شود در مجرای فعل یعنی اوصاف عرضی که محقق می‌شوند در انسان و غیر انسان و بعد از مدتی زائل می‌شوند مانند: طهر، برع، ؟؟، ولی احتمال می‌ورد که حلع از اوصاف ذاتی باشد.متخصصین علم صرف برای هر یک از 6 باب رمزی قرار داده اند و علائم اختصاصی معین نموده اند که عبارتند از: م. ض. ن. ک. ح. س می‌باشند.
عرب به این موارد بسنده نکرد و اسم فاعل و اسم مفعول و … را برای انتقال مفاهیم خود کافی ندید لذا هنگامی که خواست اراده‌ی مبالغه نماید مثلاً بگوید که فلانی خیلی عالم است این خیلی عالم را در قالب نشان داد که باز هم قالب و وزن اهمیتشان را در کلام عرب مشخص نمودند. مثلاً او «ع.ل.م» را در قالبی به نام فعال برد و علام را ساخت و مفهوم خیلی عالم را به مخاطب رسانید. و اگر قصد مبالغه بیشتر بکند از «تاء» ‌که تاء تاکید نام دارد استفاده می‌کند در قالب فعالة و مثال از این قبیل مانند: قدوس، قدوسة، فرار، فرارة و … حال معلوم می‌شود که وزن کلمه در زبان عربی حامل معنی و دقائق و ظرایف معانی است در این زبان هر وزنی بار معانایی خاصی دارد که اداء آن معنی با وزن دیگر مقدور نیست تسلط بر اوزان و خصوصیات و اقتدار ‌آن‌ها قدرت جولان خاصی به متکلم یا کاتب می‌دهد تا با استخدام اوزان بر انتقال ظریفترین معانی قدرت پیدا کند.
در زبان عربی وسعت قابلیت این چنینی جهت اداء معانی جدید و لطیف استعدادی وسیع به این زبان داده است و این از ویژگی‌های مهم زبان عربی است. تسلط بر قواعد و اوزان کلمات و دقایق معانی، هنگام به کار گیری کلمات وقتی با انبوهی از قوالب و اوزان دقیق و بارهای معنوی خاص و متفاوت مواجه می‌شود با وسواس خاصی اوزان را به استخدام می‌گیرد. و به انتخاب کلمات و تغییر و تبدیل و حذف و … بی حساب و کتاب دست نمی‌زند. مثلاً کلماتی هستتد که با کوچکترین تغییرات معنای کلمه به کلی عوض می‌شود یا با معنای قبلی خود تفاوت می‌کند مانند عز یعز که اگر عین الفعل مضارع مکسور باشد به معنای: عدم النظیر گردید.
اگر عین الفعل مضارع مفتوح باشد به معنای: قورت و اشتداد یافت
اگر عین الفعل مضارع مضموم باشد به معنای: غلبه و قهر کرد.
و وقتی که به خداوند کلمه‌ی عزیز را نسبت می‌دهیم احتمال اشتقاق از هر یک از سه وزن وجود دارد. زیرا خداوند هم عدم النظیر یعنی لیس کمثله شیئی است و هم قاهر و هم قوی.
یا مثلاً به کلمه‌ی قانع توجه نمائید: اگر از ؟؟‌ (به کسر عین الفعل) گرفته شده باشد به معنای کسی است که راضی است و خرسند است به ‌آن‌چه قسمت اوست ولی گر از قنع به فتح عین الفعل گرفته شده باشد به معنای درخواست کننده وسائل (فقیر) است. یا اگر کلمه‌ای را مفتوح العین بخوانیم یا مکسور العین معنای آن فرق می‌کند. مثلاً به فتح یا نصب خواندن معتمد که تفاوتی که ایجاد می‌کند بین فاعلیت و مفعولیت است.
برخی از بزرگان در ذیل آیه‌ی شریفه 9 سوره مبارکه بقره یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا …» می‌نویسند:
اگر می‌فرمود یخدعون الله یعنی خدا را فریب می‌دهند ولی خداوند را نمی‌توان فریب داد و لذا می‌فرماید: یخادعون الله … یعنی با خداوند (جل جلاله) مخادعة می‌کنند مخادعة از باب مفاعلة است که یکی از معانی آن این است که آنها در صدد خدعه به خداوند بر می‌آیند یعنی در مقام آن هستند که به خدا نیرنگ کنند. ولی علوم العربیه می‌گوید: مخادعه می‌کنند خداوند (جل جلاله) و مومنان را، مخادعة از خدعه است و خدعة آن است که کسی پنهانی بخواهد به کسی ضرری برساند یا مانع خیرش شود، این آیه درباره‌ی منافقان است آنان می‌خواستند نسبت به خداوند جل جلاله و مومنان چنان کنند ولی خداوند منع می‌کرد و نمی‌گذاشت خواسته‌ی آنان عملی شود.
مثالی دیگر برای بیان اهمیت وزن
به کلمه خضه توجه فرمایید در مثال به جای کلمه‌ی خضر الشجرة فی المسجد زمانی که قصد ما از الشجرة فاعل خضر باشد را هیچ گاه به جای چنین کلمه‌ای خضر الشجرة فی المسجد قرار نمی‌دهند. در مثال دوم چون خضر به باب تفعیل رفته است معنای تعدیه می‌دهد که مفعول به می‌خواهد و آن الشجرة است در این صورت الشجرة دیگر فاعل نیست و فاعل خضر وجود ندارد اگر قصد ما از الشجرة فاعل بودن باشد در مثال دوم دیگر هدف ما تحقق نمی‌یابد و قالب فعل معنای فعل را به هم می‌ریزد. ریزد می‌بینیم حروف زایده‌ای که در لفظ زائده هستند و از حروف اصلی کلمه نیستند ولی تفاوت‌های عظیمی در معنا ایجاد می‌کنند که در فقه و تفسیر و تاریخ و حدیث و … قابل احساس است. وقتی که ما اهمیّت وزن را در فقه و تفسیر بررسی می‌کنیم همه به اهمیّت وزن بر می‌گردد.
مصداق: اگر امر دائر شود بین وزن و قاعده
امید است پس از مطالعه این قسمت از تحقیق سوالات زیر پاسخ داده شود
1) چرا برخی کلماتی که واجد شرایط اجرای قاعده هستند از لحاظ لفظی از قاعده مستثنی می‌شوند؟
2) قواعد و نکات وزن کدام است؟
3) چرا در دو کلمه‌ای که هر دو واجد شرایط اجرای قاعده هستند بر یکی اجرا می‌شود و بر دیگری اجرا نمی‌شود.
شرایط اجرای قاعده
1- صحیح بودن شرایط برای اجراء قاعده
2- متوجه شدن منظور متکلم توسط مخاطب بعد از اجراء قاعده
ما قواعدی را می‌بینیم که صورت کلمه‌ای را تغییر می‌دهد و آن را از حالت اولیه اش خارج می‌کند.
اما شرط اجراء قاعده آن بود که گذشت. مثلاً بر روی کلمه‌ی صحیح هیچ گاه قاعده‌ی اعلال اجراء نمی‌شود.
این شرایط مذکور از اصول کلی هستند و اگر با اجرای قاعده بر روی کلمه‌ای وزن و قالب کلمه طوری به هم بخورد که منظور از آن توجیه نشود عرب وزن را به دلیل اهمیتی که دارد (؟؟؟) حفظ می‌کند و قاعده را از ردع و کنار می‌گذارد مثلاً چرا ؟؟؟ با وجود این که شرط ادغام را دارد چرا قاعده بر روی آن انجام نگرفته و اعز به نشده است؟
در جواب می‌گوییم هر چند شرط اول را دارد ولی شرط دوم را ندارد و شرط اول و دوم متلازمند به همین دلیل عرب به دلیل جایگاه و اهمیّت وزن، قاعده را ردع و وزن را حفظ نموده تا صورت کلمه طوری به هم نخورد تا متکلم نتواند مقصود خود را بیان کند.
یا مثلاً چرا در کلمه‌ی اجود (افعل اسم تفصیل) طبق قاعده‌ی اول و هشتم به اجراء در نیامده است؟
در جواب می‌گوییم هر چند از لحاظ لفظی این قاعده‌ها توانایی اجرا شدن را دارند اما قاعده اجراء نمی‌شود به دلیل این که وقتی مثلاً متکلم گفت: انا اجاد منک مخاطب مفهوم اجاء را متوجه نمی‌شود، چون اجاد برای او گنگ است همانطوری که جزء استثنائات اعلال در ص141 صرف ساده واقع شده است.
و امثالی این گونه که در مورد اعلال می‌توان به ص 141 صرف ساده مراجعه نمود … در قسمت تبصره بر قواعد اعلال … و پس چرا در قال یقول قاعده اجراء گشته با وجود این که صورت وزن طوری به هم خورده که از حالت قبلی خارج گشته است؟
در پاسخ باید گفت: هر چند صورت وزن به هم می‌خورد اما مخاطب مفهوم متکلم را متوجه می‌شود گفتیم جایگاه وزن، نزد عرب بیشتر از جایگاه قاعده نزد اوست و اگر در قال یقول هم با اجرای قاعده بر روی کلمات صورت وزن طوری به هم می‌خورد که معنایی از آن برداشت نمی‌شد مطمئناً عرب وزن را حفظ و قاعده را ردع می‌کرد اما چون در قال یقول هر دو شرط موجود را دارد قاعده بر روی آن انجام گرفته است.
همانطور که اشاره شد اگر قاعده صورت وزن را طوری تغییر می‌داد که معنا نمی‌داد عرب وزن را حفظ می‌کرد. از دیگر موارد استتثنائات عرب بحث همزه‌ی قطع و همزه‌ی وصل می‌باشد:
همزه‌ی وصل و همزه‌ی قطع
ما دو نوع همزه داریم: یا همزه قطع است یا وصل
همزه‌ی قطع آن همزه‌ای است که از حروف اصلی کلمه باشد و موقعی که در اثناء کلام واقع شود خوانده می‌شود و همزه‌ی وصل همزه‌ای است که از حروف زائد باشد و جزء حروف اصلی کلمه واقع نمی‌شود، زائده است. مانند انصر که همزه به علت این که جزء حروف اصلی نیست و زائده است در اثناء کلام مانند وانصر خوانده نمی‌شود که به گوشه‌ای از نظر صرف الحدیث اشاره می‌نماییم علت آمدن همزه‌ی وصل ساکن بودن اول کلمه است و به علت سنگینی تلفظ کلمه یک همزه وصلی آوردند و چون در اثناء کلام واقع شد به علت متحرک بودن ما قبل نیاز از همزه‌ی وصل رفع می‌شود. (به تفصیل خواهد آمد) اصلاً می‌شود همزه‌ی وصل را وقتی در اثناء کلام واقع شود می‌توان در رسم الخط نیاورد.
اما چرا مواردی مانند همزه‌ی زیاده در باب افعال و امثالها در اثنا‌ء‌ کلام خوانده می‌شود با این که زائده هستند و از حروف اصلی به شمار نمی‌آیند وقتی در اثناء کلام واقع شدند خوانده می‌شوند؟ اگر زائده است همزه‌ی فعل انصر هم زائده است پس چرا در یکی وصل و در دیگری قطع حساب می‌شود؟ وجه تمایز چیست؟
در جواب چنین سوالی می‌گوییم برخی کلمات برای این که بتوانند مقصود خود را برسانند به همان حال باقی می‌مانند یا علت دیگر این که با کلمات دیگر مشتبه نشوند و یا می‌توان آن را به حساب استعمال عرب گذاشت که مطمئناًً استعمال آن به صورت خارج از قاعده غیر از موارد فوق نیست.
مثلاً امر مفرد مذکر مخاطب رجع یرجع ثلاثی مجرد را با امر مفرد مذکر مخاطب آن در ثلاثی مزید باب افعال در نظر بگیرید همزه‌ی هر دو زائده است اما یکی قطع دیگری وصل است … علت چیست … علت این است که ‌آن‌ها هر دو همزه را به علت زائده بودن وصل بگیریم وقتی متکلم گفت انت ارجع، متکلم از کجا بداند که منظور او «ارجع»‌ی ثلاثی مجرد است یا ثلاثی مزید؟ در واقع وجه افتراق این دو همان همزه‌ی زائدی است که قطع واقع می‌شود. و تفاوت دیگری در مواردی این چنینی ندارند پس ما مجبوریم همزه را در باب افعال قطع در نظر بگیریم.
پس دو علت هم صدق می‌کند: 1- امتناع وصل بودن از جهت معنا 2- امتناع از جهت لفظ به خلاف سائرین مانند افتعال و استفعال و … که همزه‌ی ‌آن‌ها وصل است زیرا:
وقتی مخاطب با کلمه‌ای مثل استغفر در اثناء کلام مانند و استغفر مواجه می‌شود، از سین و تاء و قالب کلمه متوجه می‌شود که فعل باب استفعال است.
قاعده در این جا اجراء گشته است زیرا چنین کلماتی مورد مشابه ندارند و هم مفهوم و هم قاعده هر دو محفوظ اند
هر چند مجاز هستیم در رسم الخط همزه این‌ها را نیاوریم.
همزه‌ی وصل و قطع از دیدگاه صرف الحدیث
اگر اول کلمه ساکن بود به اول کلمه همزه‌ی وصل داخل می‌شود و همزه‌ی وصل نامیده می‌شود زیرا در اول کلمه قرار دارد و وقتی کلمه به ما بعدش متصل باشد می‌افتد و علت آمدن آن عدم حصول سخن گفتن با ابتدای به ساکن است و علت این که این همزه در اثناء کلام حذف می‌شود رفع احتیاج به آن علت بدست آوردن یک حرف متحرک است. مانند اکتسب (به دست آورد) در آیه‌ی شریفه: لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُم
و مجاز هستیم که همزه را در رسم الخط نیاوردیم.
همزه قطع:
آن چیزی است که در نوشتن ثابت می‌ماند و محذوف نمی‌گردد.
سوال دیگری که پیش می‌آید که عرب که این همه به وزن اهمیّت می‌دهد و سعی در حفظ آن را دارد چرا کلماتی مثل مختار که 6 وجد از ‌آن‌ها برداشت می‌شود را مستثنی ننموده است؟ مثلاً برای اسم قاعل ؟؟؟ (به کسر عین الفعل) و اسم مفعول ؟؟؟ (به فتح عین الفعل) قرار نداده است؟ و همه‌ی 6 وجه به یک شکل اند.
در جواب می‌گوییم که اگر انواع این کلمه از لحاظ معنایی در جمله تشخیص داده نمی‌شد و مخاطب مفهوم مورد نظر متکلم را از حالات مختار در جمله متوجه نمی‌شد حتماً عرب برای آن هم استثناء قائل می‌شد و برای اسم فاعل ؟؟؟ و اسم مفعول مختیر قرار می‌داد به خلاف ارجع و ارجع که بحثش گذشت و بحث اجرای قاعده و عدم اجرای قاعده در ادغام و تخفیف و … از این قرارند.
وزن در تفسیر
اکنون که تفسیر و فقه در دوره‌ی ما هست ‌آن‌ها را از لحاظ وزن بررسی می‌کنیم (که إن شاء الله برخی از موارد اشاره شود) اگر کلمه‌ای به صورت یوعد آمد تشخیص آن که ثلاثی مجرد است یا ثلاثی مزید، بر عهده‌ی قاعده‌ای به نام وزن است. اگر یفعلی وعد یوعد (یعد) برد ثلاثی مجرد، در غیر این صورت ثلاثی مزید است.
اکنون به نکات تفسیری در موارد پایین (برای ؟؟، سمع) توجه می‌نماییم: اگر ؟؟؟ باشد به معنای با دقت گوش دادن است یعنی شنیدنی‌ای که همراه با دقت است.
اگر سمع را ثلاثی مجرد در نظر بگیریم به معنای گوش داد است سمع= گوش داد که بر وزن فعل یفعل است. اما اگر ثلاثی مزید باب افتعال در نظر بگیریم، فعل اول ماضی آن به معنای با دقت گوش داد، می‌باشد. یعنی گوش دادنی‌ای که همراه با دقت باشد. این در مواردی بکار می‌رود که امر و مطلب مهمی است و برای شنونده مهم می‌باشد. ولی در ثلاثی مجرد ممکن است وقتی همراه آن نباشد و دلالت بر شنیدن با دقت نمی‌کند.
که إن شاء الله در آیات زیر بیشتر توضیح خواهیم داد:
سمعنا و ؟؟؟: که یهودیان با طعنه به اسلام گفتند: سمعنا و ؟؟
اینها به این خاطر گفتند سمعنا که وقتی در مورد شنیدن سخن پیامبر نشان ندادند و فقط شنونده بدون دقت بودند و این نشان از بی اهمیّت بودن آن مطلب برای ‌آن‌ها بوده است و یا این که می‌خواستند مطلب مورد مخاطبشان را بی اهمیّت نشان دهند.
در آیه شریفه‌ی زیر خداوند جل و جلاله می‌فرماید:
استمع یوم ینادی المناد من مکان قریب.
در روزی که منادا از مکان نزدیک (جایی نزدیک) ندا در دهد به گوش باش
این نشان از آن دارد که خداوند مطلب مهمی را که منادا از مکان نزدیک به پیامبر اکرم (ص) ندا می‌دهد را متذکر می‌شود.
می بینیم که تاکید در استمع (ثلاثی مزید) بیشتر از سمع (ثلاثی مجرد) است و حتماً مطلبی این چنینی مهم است که خداوند متعال می‌فرماید: به گوش باش
پس باید مطلب مهم را با دقت گوش داد و این نکته‌ای است که می‌توان از آیه‌ی اشاره شده از آن استنباط کرد. وگرنه اگر مطلبی مهم نبود و یا هر مطلب دیگری مهم نباشد همراه آن نباشد معنا نمی‌دهد.
مطالب مذکور فقط بخش کوچکی از ظرایف وزن در ادبیات را اشاره نمود و گرنه تمامی موارد و ظرایف بکار رفته در ادبیات وزن را نمی‌توان در دو یا سه صفحه خلاصه نمود بلکه با وقت گذاری و دقت بیشتر باید تک تک آن موارد را بررسی کرد و مورد مطالعه قرار داد.
فقه
إن شاء‌الله به جایگاه وزن در فقه و احکام شرعی می‌پردازیم که مثلاً اگر وزن کلمه‌ای تغییر یابد حکم فقهی هم عوض می‌شود.
ما در گفتگوهای خودمان وقتی می‌گوییم ضرب (بر وزن فعل) شنونده منتظر فاعل آن یعنی کسی که عمل زدن را انجام داده است و نیز مفعول آن یعنی کسی یا چیزی که مورد ضربت و زدن واقع شده است می‌ماند و منظم است و می‌خواهد بداند که مثلاً چه کسی زد و چه کسی را زد؟
اما وقتی می‌گوییم ضرب (بر وزن فعل) در این جا دیگر شنونده منتظم فاعل آن یعنی کسی که عمل زدن را بر روی چیزی یا کسی دیگر انجام داده است نمی‌ماند بلکه فقط منتظر اینست که بداند کسی که عمل زدن بر روی آن شخص انجام شده است کیست و آن نائب فاعل نام دارد.
اکنون به مواردی از موارد فقهی اشاره می‌کنیم
مثلاً کلمه یطهرن در آیه شریفه
و لا ؟؟؟؟‌ یطهرن
اگر ثلاثی مجرد یا ثلاثی مزید در نظر بگیریم هر کدام دارای حکم فقهی خاصی است. اگر ثلاثی مجرد در نظر بگیریم می‌شود به معنای: و نزدیک نشوید تا زمان ؟؟؟‌ دم و اگر ثلاثی مزید در نظر بگیریم به معنای اینست: نزدیک نشوید تا زمان ؟؟؟
تأثیر وزن در حدیث و تاریخ
به علت این که تا چندی با آن سر و کار نداریم از بیان و توضیح موارد آن معذوریم.
خلاصه
حال که تمامی این موارد بیان گشت نظر صرف الحدیث را راجع به اهداف ساخت کلمات بیان می‌نماییم:
1- حاجة به معنای فقر و نیاز به ساختن ؟؟ (کلمه ای) برای تعبیر ‌آن‌چه در ضمیر است یعنی فعل را برای بیان و تعبیر ضمیر مثلاً می‌رود، زد و … بکار می‌برند. مانند مباحث ماضی، مضارع و امر و … پس همانا خطیب و متکلم یا کاتب نیاز دارد به بیان آن چه در ضمیر است به فعل ماضی، مضارع و …
2- گسترش و توسع در کلمات عرب و شامل می‌شود مباحث مقصور و صاحب ؟؟؟‌ مانند مضارع و …
3- گاهی اوقات هم علت اجرای قاعده ثقیل بودن آن است. و شامل می‌شود مباحث تخفیف، اعلال و … را.
اللهم عجل لولیک الفرج
والسلام.
منابع:
1- قرآن شریف (کریم)
2- صرف ساده/ ناشر: موسسه انتشارات دار العلم/ نوبت چاپ 68 در سال 1387/ سید محمد رضا طباطبایی
3- علوم العربیه/ سید هاشم حسین هرانی/ ناشر: نشر اخلاق/ چاپ 1384.
4- سر الاوزان/ سید حسن عاملی/ به صورت جزوه می باشد.
5- صرف الحدیث فی بیان القرآن و الحدیث/ احمد امین شیرازی/ ناشر مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی تاریخ نشر جمادی الاولی 1410 هـ.ق
6- جامع نوین
- صرف ساده، ص144.
- قاعده ی دوم مکان واوی:اگر مثال واوی بر وزن یفعل بود به یعل تبدیل می‌شود.
- طبق قاعده ی سوم باب افتعال که هر گاه فاء الفعل حرف علة باشد تاء تبدیل می‌شود سپس در تاء باب ادغام می‌شود که در اصل اوتزن بوده تبدیل به اتتزن اتزن می‌شود.
* صرف ساده، ص 92.
** علوم العربیه، ص 34.
- موزون= اسم مفعول و به معنای وزن شده است مثل ضرب.
- میزان= اسم آلت بر وزن مفعال می‌باشد مثل فعل.
- سوره ی مبارکه حجر/19.
- وزن شده.
- انعام/152.
- حروف ب، ث، ج،ح، خ، د، ذ، ر، ز، ش، ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ف، ق، ک، هیچگاه ؟؟؟
- صرف ساده، ص92.
- علوم العربیه.
- صرف ساده، ص 96.
- سوره مبارکه حج/ آیه 1.
- سوره مبارکه / آیه
-سوره مبارکه /آیه
- سوره مبارکه حج/آیه 22.
- سوره مبارکه توحید/ آیه1.
- سوره مبارکه فلق/ آیه 1.
- سوره مبارکه رعد/ آیه 17.
- علوم العربیه، ص 38.
- منظور کلماتی است که در آن باب قرار دارند.
- علوم العربیه، ص39.
* پوست کند
** دانست آن را.
- علوم العربیه، ص41.
- علوم العربیه، ص 41.
- علوم العربیه، ص 42.
- علوم العربیه، ص43.
- مانند ستاخ (بسیار پوست کننده) که از سخ گرفته می‌شود.
- صرف الحدیث، ص23.
- ؟؟؟
- صرف الحدیث، ص36.
- نیکو شد.
- قبیح شد.
- ؟؟
- ؟؟؟؟
- سر الاوزان، ص23.
- علوم العربیه، ص64 و ص65.
- سبز شد.
- سبز کرد.
- چقدر گرامی است از صیغ تعجب است.
- بخشنده تر.
- ؟؟
- صرف الحدیث، ص 147.
- بازگشت.
- صرف الحدیث فی بیان القرآن و الحدیث، ص147.
- سوره مبارکه بقره/ 286.
- موارد همزه ی قطع: 1) همزه ی فاء الفعل کلمه است و فاء الفعل قرار گیرد قمر/250 متکلم وحده از فعل مضارع مانند ؟؟‌ در بقره/258 3) افعل (؟؟) در صفت مشبهه مانند ابیض در س بقره/187 4) افعل تفعیل (همزه اش) مانند اعلی 5) وزن افعال جمعی مانند اعمال 6) افعل جمعی مانند انفس 7) افعلة جمعی مانند ائمة 8) باب افعال مانند احسان 9) اوزان ما افعل و افعل به تعجب مانند ما ؟؟؟ و مانند اسمع به 10) همزه ی استفهام مانند ؟؟؟ روم/9 11) همزه ی نداء بنابر قول فراء 12) همزه ای که داخل بر اسم شود مانند همزه ی در استبرق (صرف الحدیث فی بیان القرآن و الحدیث، ص151 و 150).
- یعنی ؟؟؟‌دقت در شنیدن نمی کند.
- سوره مبارکه /آیه
- سوره مبارکه / آیه1.
- سوره مبارکه / آیه
- صرف الحدیث، ص20 و 21.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی